❧❧❧❧عشق❤سیاه❧❧❧❧




   ❧❧❧❧عشق❤سیاه❧❧❧❧


   
موضوعات مطالب
نويسندگان وبلاگ
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 23
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 17168
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



طراح قالب

Template By: LoxBlog.Com

درباره وبلاگ

سلام به همگی خوبین خوبم یه چیزی میخواستم بگم زیاد وقتتون رو نمیگیرم برای تبادل لینک همیشه اماده هستم ...یا علی...
لينك دوستان
» قالب وبلاگ

» فال حافظ

» قالب های نازترین

» جوک و اس ام اس

» جدید ترین سایت عکس

» زیباترین سایت ایرانی

» نازترین عکسهای ایرانی

» بهترین سرویس وبلاگ دهی

ساخت بنر تبلیغاتی کاملا رایگان
ساخت چت روم کاملا تضمینی و رایگان...
پرورش بوقلمون
اسمانی خونی
وای فای تفاوت را احساس کنید
پایه گردان چرخشی خورشیدی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق سیاه و آدرس omid456654.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
پيوند هاي روزانه
»

اگه خيلي احساسي هستي بهتره از خير خوندن اين داستان بگذري چون واقعا غمگينه ، خودم با خوندش تقريبا گريه كردم
 
 
 
ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خيلي سريع بيرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خيلي تاريک بود و مي ترسيدم جايي بروم. براي همين هم جلوي يک مغازه شيريني فروشي نشستم و از ترس و وحشت گريه مي کردم که ماشين پليس را ديدم و از ماموران کمک خواستم.
خراسان نوشت: او را عمو صدا مي زدم و فکر مي کردم چون به من و پدرم کريستال مي دهد، آدم خوبي است، اما از روزي که توي خانه اش زنداني شدم و او با حرکات و رفتار زشت خود آزارم مي داد، فهميدم آدم کثيف و بي رحمي است.من ۱۰ شبانه روز در خانه دوست پدرم ناله کردم و اشک ريختم تا اين که بالاخره موفق شدم از آن جا فرار کنم و خودم را نجات دهم.
 
دختربچه ۹ ساله که پدرش او را در قبال خريد مقداري موادمخدر به يکي از دوستان قاچاقچي خود فروخته است در بيان داستان بغرنج زندگي اش گفت: پدرم به موادمخدر اعتياد دارد و مادرم نيز ۲ سال قبل به خاطر قاچاق ترياک دستگير شد و به زندان افتاد. من نتوانستم مثل دوستانم درس بخوانم و بعد از زنداني شدن مامان، زن غريبه اي که به خانه ما رفت و آمد داشت مرا به کريستال معتاد کرد.
 
الان يک شبانه روز است که «کريس» مصرف نکرده ام و انگار آتش به جانم افتاده!دخترک لاغر اندام که چشمان معصومش در باتلاق کبود بدبختي گرفتار شده بود در دايره اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: ۱۰ روز قبل پدرم مرا همراه خود به خانه يکي از دوستانش که از او مواد مخدر مي خريد برد و گفت: دخترم اين جا منتظر باش و با بچه هاي عمو بازي کن، زود برمي گردم. من که قول داده بودم دختر خوبي باشم صورتش را بوسيدم و گفتم فقط زودتر بيا تا به خانه برگرديم.
 
آن روز بابا با عجله رفت اما ديگر از او خبري نشد و دوست پدرم در اين چند روز جلوي چشم همسرش مرا آزار و اذيت کرد و تازه مي خواست مرا در اختيار مشتريان موادمخدر که به خانه او رفت و آمد داشتند قرار دهد. فرشته ادامه داد: ديشب دلم خيلي گرفته بود و دعا مي کردم راه فراري پيدا کنم.
 
ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خيلي سريع بيرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خيلي تاريک بود و مي ترسيدم جايي بروم. براي همين هم جلوي يک مغازه شيريني فروشي نشستم و از ترس و وحشت گريه مي کردم که ماشين پليس را ديدم و از ماموران کمک خواستم.
 
اين دختر کوچک در پايان با چشمان گريان گفت: از تمام باباها و مامان ها خواهش مي کنم مراقب باشند تا معتاد نشوند و بچه هاي خود را دوست داشته باشند.درخور يادآوري است با پي گيري هاي کارشناس اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد و به دستور مقام قضايي، دخترک ۹ ساله به سازمان بهزيستي تحويل داده شده است و تحقيقات پليس براي دستگيري متهمان پرونده ادامه دارد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نويسنده : omid | تاريخ : پنج شنبه 28 فروردين 1393برچسب:, | نوع مطلب : <-PostCategory-> |
» عناوين آخرين مطالب