گفته بودی تو و هیچکس...
ولی من ساده انگار
فراموش کرده بودم
این روزها
هیچکس هم
برای خودش
کسی است...
من در این اوج تنهایی خواستم
بوزم تا شاید در وزش بادها
دیگران را شاد کنم اما نتوانستم.
خواستم بوزم بدوم شاد باشم اما نتوانستم.
گم راه بی راه در وسط جاده ی تنهایی
مانده ام و کسی نیست مرا در یابد.
فرصت من به اخر رسیده است.
چشمانم دیگر سو ندارد. همه از من دورند.
دور...دور. هیچکس مرا نمیبیند و اوج مرا درک نمیکند.........
تعریف ایرانی ها از عشق=
عشق سوتفاهمی است
بین دو احمق...
که با یک ببخشید تمام میشود...
تعریف ایتالیایی ها از عشق=
عشق یعنی ترس از دست دادن تو...
تعریف اسپانیایی ها از عشق=
عشق ساکت است
ولی اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است...
آره بارون میومد
آره بارون میومدآره بارون میومد خوب یادمه،
مث آخرای قصه،
که آدم می ره به رویا،
آره بارون میومد خوب یادمه...
زیر لب زمزمه کردم،
کی می تونه این دل دیوونه رو از من بگیره؟
اون قَدَر باشه که من
این دل و دستش بدم و چیزی نپرسه،
دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش،
آره بارون میومد خوب یادمه ...
آره بارون میومد خوب یادمه،
یه غروب بود روی گونه هات،
دو تا قطره که آخرش نگفتی
بارونه یا اشک چشمات،
اما فرقی هم نداره،
کار از این حرفا گذشته،
دیگه قلبم سر جاش نیست،
آره بارون میومد خوب یادمه،
آره بارون میومد خوب یادمه ...
خیلی سال پیش،
توی خوابم دیده بودم
تو رو با گونه ی خیست،
اونجا هم نشد بپرسم
بارونه یا اشک چشمات،
اونجا هم نشد بپرسم ...
فال مان هر چه باشد
فال مان هر چه باشدباشــــــــــد
حالمان را دریاب
خیال کن " حافظ " را گشوده ای
و می خوانی" مژده ای
دل که مسیحا نفسی می آید
"یا" قتل این خسته به شمشیر
تو تقدیر نبود "
چه فرقی می کند ؟
فال نخوانده ی تو،منــــــــم
گاهی آدمها می روند
گاهی آدمها می روند
نه برای اینکه دلایل ماندنشان کم شده
بلکه به این دلیل که آنقدر کوچکند
که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند
او که رفتنی است ، بگذار برود . . .
چه باک برای انسان ها همون قدر باش
که برای تو هستن
بیشتر که باشی ؛
باعث سو ء تفاهم میشه
خدا جون ميشه
خدا جون ميشه امشب تو منو تو بغل بگيري؟
جز شــاهــنامه كه آخرش خوشه ...
همه چی هــمیشه ؛
فقط اولــش خوشه ... !
من حتی شهامت خود کشی هم ندارم
نفرین به تو که هر چه شهامت داشتم رو گرفتی
اون رفته کجا نمیدونم گفت :
میخوام برات یادگاری بنویسم گفتم : کجا ؟...
گفت : روی قلبت گفتم : باشه ،
بنویس تا همیشه یادگاری بمونه
یه خنجر برداشت گفتم :
این چیه ؟گفت : هیس ساکت شدمگفتم :
بنویس چرا معطلی ؟
خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت
دوستت دارم اون رفته کجا ....؟
نمیدونم اما .......هنوز زخم خنجر
یادگاریش رو قلبم مونده !!!
نذاشتن پیش هم باشیم گل نازم ،
دلم تنگه ،
نذاشتن ، پیش هم باشیم باید هر دو ،
جدا از هم ،
شریک درد و غم باشیم دلم تنگه ،
واسه چشمات دلم تنگه، گل نازم،
منم مثل، تو دلگیرم میدونم عاقبت یک شب ،
از این دلتنگی میمیرم دلم تنگه ،
گل نازم ، نگی از تو ،
جدا بودم اگه پرسیدن اون کی بود،
نگی من بی وفا بودم دلم تنگه ،
واسه چشمات گل نازم،
دلم تنگه، نذاشتن، پیش هم باشیم
باید هر دو، جدا از هم،
شریک درد و غم باشیم
دلم تنگه ،
تقدیم به اون کسی که
دیگه بیادم نیست و کنارم نیست!!!
عاشــقٍ آن لحــــــظه ام،
عاشــقٍ آن لحــــــظه ام،
که کنارت هستــــــــم،
و کودک درونـــــــم از اشتیاق با تـــو بودن،...
می خــــواهد زمین و زمان را بهـــم بریزد...
به امید نگاهت ایستادن،
به روی شانه هایت سر نهادن،
مرا خوش تر از این ها آرزویی ست:
دهان کوچکت را بوسه دادن!
صبر کن سهراب
صبر کن سهراب!
گفته بودی: قایقی خواهم ساخت...
دور خواهم شد از این خاک غریب...
قایقت جا دارد ؟؟؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...
جای خالیت را
جای خالیت را
نه کتاب پر میکند
نه خواب
نه حتی سیــــــــــــــــــــــــــــگار
من دلم آرامش میخواهد.......
یک نفس یک جفت چشمِ مهربان
یک ثانیه امید نه یک قابِ خالی
یک طوفان خاطره یک عمر حسرت....
من دلم تــــــــــــو را میخواهد...
شاید
شاید یه روزی این جسمو پسش دادم
به خود خود طبیعت
اما این خودکشی نیست
خیلی وقته که کشتم خودمو از درون ،
اما هنوز جسممو پس ندادم...
ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻡ
ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻡ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺿﻌﻒ ﻭ ﺑﯽﮐﺴﯽ ﺍﻡ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩﻟﻢ
ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﭘﺎﯼ ﺑﻨﺪ ﺍﺳﺖﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﻓﺮﯾﺎﺩﻫﺎ ﺭﺍﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻧﺪ،
ﻫﻨﺮﻭﺍﻗﻌﯽ ، ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺳﺖ
آرام نگیری دیگر هوای برگرداندنت را ندارم...
هرجا كه دلت می خواهد برو ...
فقط آرزو می كنم ...
وفتی دوباره هوای من به سرت زد...
آنقدر آسمان دلت بگیرد كه با هزار شب
گریه چشمانت باز هم آرام نگیری
دل من دل من تـنها بـود ،
دل من دل من تـنها بـود ،
دل من هرزه نـبـود ...
دل من عادت داشـت ،
که بمانـد یک جا به کجا ؟
!... معـلـوم است ،
به در خانه تو !
دل من عادت داشـت ،
که بمانـد آن جا ،
پـشـت یک پرده تـوری
که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...
دل من ساکن دیوار و دری ،
که تو هر روز از آن می گـذری .
دل من ساکن دستان تو بود
دل من گوشه یک باغـچه بـود
که تو هر روز به آن می نگریراستی ،
دل من را دیـدی ...؟
هنوز اون روز فراموشم نمی شه
که با دست قشنگت روی شیشه
کشیدی عکس قلبی و نوشتی
واسه امروز و فردا و همیشه....
آرزوی من اینست
که دو روز طولانیدر کنار تو باشم
فارغ از پشیمانی آرزوی من اینست
یا شوی فراموشم یا که مثل
غم هر شب گیرمت در آغوشم
روز اول گل سرخي برام اوردي
گفتي براي هميشه دوستت دارم
روز دوم گل زردي برايم اوردي
گفتي دوستت ندارم
روز سوم گل سفيدي برايم اوردي
و سر قبرم گذاشتي و گفتي
منو ببخش فقط يه شوخي بود
بهت نمی گم دوست دارم،
ولی قسم می خورم که دوست دارم
بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،
چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم،
چون توخوش ترازخوابی
اگه یه روزچشمات پرِاشک شد
ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،
صدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،
اما منم پا به پات گریه می کنم
اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صدام کن،
قول می دم سکوت کنم اگه دنبال
خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ،
صدام کن چون قلبم تنهاست
اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم
اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری
قول نمی دم جلوتو بگیرم
اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
چقدرعجيبه
چقدرعجيبه که تا مريض نشي
کسي برات گل نمي ياره
تا گريه نکني
کسي نوازشت نمي کنه
تا فرياد نکشي
کسي به طرفت برنمي گرده
تا قصد رفتن نکني
کسي به ديدنت نمي ياد
و تا وقتي نميري
کسي تورو نمي بخشه
هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد
و كسي كه چنين ارزشي دارد
باعث اشك ريختن تو نمي شود
اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد
به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد
دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيرد
ولي قلب تورالمس كند
بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است
كه در كنار او باشي و بداني
كه هرگزبه اونخواهي رسيد
زندگی به من آموخت:
که چگونه اشک بریزم
اما اشک به من نیاموخت:
که چگونه زندگی کنم!
با سیم نازمژه هات
یه عمره گیتارمی زنم
نگاهتو کوک نکنی من
خودمودارمی زنم
چشمات اگه رو پنجرم طرحه ستاره نزنند
دست خودم نیست
دلمو به درودیوارمی زنم
تواگه نباشی من مثل اون پسرکی
که گمشده گوشه کوچه
می شینم ازغم تو زارمی زنم
زندگي
همچون کلافي پيچ در پيچ است
که اولش پيچ است
وآخرش هيچ است !!!
عجب معلم بدی است این طبیعت
که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد
بنام انکه اشک را آفريد تا آتش
جنگلهاي عشق را خاموش کند!!!
اي بسته به تارو پودم
من لايق عشق تو نبودم
عشقي که نهفته در دلم بود
در راه محبت تو کم بود !!!
سکوت تنها دوستي است که
هرگز خيانت نمي کند
عشق دو دستي تقديم نمي شود
پس براي انکه به دستش بياري
کوشش کن !!!
هرگز
نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را
هرگز
نمي گيرد کسي در قلب من جاي تو را
عشق تنها ميکروبي است که از راه چشم سرايت مي کند !!!
شمع سوزان توام
اينگونه خامو شم نکن
در کنارت نيستم
اما فراموشم نکن
نمیدانم زندگی چیست؟؟
اگر زندگی شکستن سکوت است
سالهاست که من سکوت را شکسته ام
اگر زندگی خروش جویبار است
سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی
جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم
که زندگی بی وفاست
زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم
اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم !!!
پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشتم
با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو...
گفتم به خاطر هیچ کس پرسید :
پس به خاطر چی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست
داد بزنم به خاطر دل تو...
گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم :
تو بخاطر چی زنده هستی؟
در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:
بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست
هميشه به من مي گفت
زندگي وحشتناک است ولي يادش رفته بود
که به من مي گفت تو زندگي من هستي
روزي از روزها از او پرسيدم
به چه اندازه مرا دوست داري گفت
به اندازه خورشيد در اسمان
نگاهي به اسمان انداختم ديدم
که هوا باراني بود و خورشيدي
در اسمان معلوم نبود
شبي از شبها از او پرسيدم
به چه اندازه مرا دوست داري
گفت به اندازه ستاره هاي اسمان
نگاهي به اسمان انداختم ديدم
که هوا ابري بود وستاره اي در اسمان نبود
خواستم براي از دست دادنش
قطره اي اشک بريزم ولي حيف
تمام اشکهايم را براي بدست
اوردنش از دست داده بودم !!!
هر وقت که دل کسي رو شکستي
روي ديوار ميخي بکوب
تا به يادت باشه که دلشو شکستي
هر وقت که دلشو بدست اوردي
ميخ را از روي ديوار در بيار اخه دلشو بدست
اوردي اما چه فايده
جاي ميخ که رو ديوار مونده !!!
روزي تمام احساسات آدمي
گرد هم جمع مي شن
و غايم موشک بازي ميکنن
ديوانگي چشم ميذاره همه مي رن غايم ميشن
تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت
ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره
پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه
به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده
و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل
رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي
صدا مي زنه عشق بيا بيرون
ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور
رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق
پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ
چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه
به دست و پاي عشق بهش مي گه من
چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي
من انجام ميدم عشق فقط
يک چيز از اون می خواد بهش مي گه
با من هم درد شو از اون وقت
به بعد ديوانگي هم
درد عشق کور شد و بس
اگه قلبمو شکستی
به فدای یک نگاهت
این منم چون گل یاس
نشستم سر راهت
تو ببین غبار غم رو که نشسته
بر نگاهم اگه من نمردم
از عشق تو بدون که روسیاهم
اگه عاشقی یه درده چه کسی
این درد ندیده تو بگو کدام عاشق
رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه
غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب
و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت
پره پروازمو بستند
تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم
اگه يكي رو ديدي وقتي داري رد ميشي
بر مي گرده ونگات
مي كنه بدون براش مهمي
اگه يكي
رو ديدي كه وقتي داري ميرفتي
بر مي گردو با عجله مياد به سمتت
بدون براش عزيزي
اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي
بر مي گردو نگات
مي كنه بدون واسش قشنگي
اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه مي كني
مياد با هات اشك مي ريزه
بدون دوستت داره !!!!!
دروغ و خيانت رو هك كن__
از انسانيت كپي بگير
و سند توآ ل كن__
نظرات شما عزیزان:
نويسنده : omid |
تاريخ : دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, |
نوع مطلب :
<-PostCategory-> |
|