| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 17035
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1
Template By: LoxBlog.Com
ساخت بنر تبلیغاتی کاملا رایگان
ساخت چت روم کاملا تضمینی و رایگان...
پرورش بوقلمون
اسمانی خونی
وای فای تفاوت را احساس کنید
gps ماشین ردیاب
دیلایت فابریک
جلو پنجره لیفان ایکس 60
تبادل لینک
هوشمند
برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان عشق
سیاه و
آدرس
omid456654.LXB.ir
لینک نمایید
سپس مشخصات
لینک خود را در
زیر نوشته . در
صورت وجود لینک
ما در سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
سرم درد میکنه...چشام میسوزن...امروز کل روزم تو کلاس صفحه آرایی با گریه گذشت...اشکام میریختن... هندزفری تو گوشم و آهنگ گل ارکیده رو گوش میدادم...استاد بهم نگاه می کردو فقط ی لبخند میزد... لبخندشو دوس داشتم...بهم نشون نداد که حس ترحم داره... این اولین لحظه ای بود که به دلم نشست... جواد نگام میکرد...من اشک میریختم....با دستش لبشو گرفت و نقش خنده رو رو چهرش کشید...یعنی بخند... منم با اینکه اشک میریختم خنده رو رو لبام آوردم...میدونی زیباترین لحظه ها همین خنده هاست....تو چشمای علی نگرانی رو دیدم...نگام میکنه...ولی حرف نمیزنه....فقط گفت یادت باشه کارت دارم...آیدا از پشت لب تابش بهم چشمک میزنه و منم با ی لبخند بهش نگاه میکنم... اشکام همینطور میریزن...مریم ی ابروشو میده بالا می خنده....منم میخندم...دانیال خمیازه میکشه یعنی کلاس کسل شده...آتنا میخنده....میگه از منم بنویس...خنده هاشو دوس دارم....چهرش مهربونه...آغوشش واسه گریه جای خوبیه...امروز امتحان کردم...محدثه نگام میکنه...میدونم نگرانه....با هر ی قطره اشکم سرشو میاره بالا میگه نبینم اشکتو نفس...بیشتر از این ناراحتم نکن...استاد میگه کلاس تموم...هندزفری رو از گوشم در میارم...همه میرن...علی میگه بیا کنارم...کنارش رو صندلی میشینم...تو چشاش نگاه میکنم....آتنا میگه میخوای حرف بزنی...با سر میگم آره....میگه تو حیاط دانشگاه منتظرمه...با سر اوکی میدم... علی نگام میکنه....داره از چشام حرفامو میخونه....سرمو میندازم پایین....میگه نفس خودتو داغونتر از این نکن....با اشکام جوابشو میدم...حرف میزنه....طاقت ندارم ...میزنم بیرون.. آتنا مث همیشه فضولی میکنه....براش همه چیو میگم...علی بهش زنگ میزنه میگه بیا...میره...وقتی میاد میگم چی گفتین...میگه: هیچی حرف زدیم...منم داغ میکنم....میزنم بیرون ....
نظرات شما عزیزان: